سمک به آتشک که برای به دست آوردن دلارام شتاب دارد:
همه کاری به احتیاط شاید بردن که کارها از گزاف کردن پشیمانی آرد، مرد باید که هر کاری که کند پشیمان نشود، و مرد باید که چون در کاری خواهد رفتن بیرون آمدن آن را طلب کند، تا او را آن کار مسلم باشد.
ص214 ج1
سمک به خورشید شاه: قول خود به دروغ نتوان کرد.
ص 202 ج 1
سمک در سخت ترین شرایط سر قولی که به آتشک داده بود ماند تا او را به دلارام برساند.
سمک به همراه بیش از چهارصد تن به زینهار پیش ارغون سرچوپان می رود .
ارغون می گوید:جهان برهم زنم و زینهار از دست ندهم.
اگر به جای چهارصد مرد چهارهزار مرد بودی و همه شاگردان تو و همه دزدان بودی و هر یکی هزار خون کرده بودندی همه را چشم خود جای کردمی..
ص140ج 1
سمک: در جوانمردی روا نیست که قومی در بلا رها کنیم و خود بیرون رویم.
ص109 ج1- کوچه سنگین