مهرویه نبَاش از سمک پرسید این زر ار کجا آورده ای؟ سمک عیار در پاسخ گفت:
بر تو پرسیدن نیست که جوانمردان از احوال کس نپرسند مگر خود بگویند.
خورشید شاه در شکل دل افروز با مه پری تنها شد:
دختر شاه در حجره خفته، شاهزاده بنشسته جوانمردی نگاهداشت و با او به دیدار قناعت کرد.
ج1 ص 58
روح افزا: جوانمردی در شان فرخ روز آمده است که جان خود را پیش کش ِ خورشید شاه کرده است.
ص 48
سمک از روح افزا می پرسد: دانی که جوانمردی چیست و پیشۀ کیست؟
روح افزا: جوانمردی از آنِ جوانمردان است و اگر زنی جوانمردی کند مرد آنست.
ص 47 ج 1
روح افزا: از جوانمردی به کمال دارم که اگر کسی را کار افتد و به من حاجت آرد من جان پیش او سپر کنم، و منت بر جان دارم ، و بدو یار باشم و اگر کسی در زینهار من آید به جان از دست ندهم تا جانم باشد و هرگز راز کسی با کس نگویم و سرّ او را آشکار نکنم.
ص 48 ج 1